مغرور پارت چهار
#رزی
وقتی با هم راه افتادیم گوشیم زنگ خورد
_الو رزی
_ا سلام لیا
_رزی کجایی؟
_تو راه دانشگاه چطور مگه؟
_میای بعد دانشگاه بریم بیرون؟
_خب مگه دانشگاه همو نمیبینیم
_امرزو نه
_باشه میام
_ادرسو برات پیم میکنم
_اوکی
_بابای
_بای
_خب رسیدیم
من نمیدونستم بدون لیا چیکار کنم
رفتم تو کلاس
مدیر جین رو صدا کرد
من و جیمین تو کلاس بودیم فقط
جیمین داشت وسایلشو مرتب میکرد
من داشتم از قفسه کتاب چیزی بر میداشتم قدم نرسید جیمین اومد بهم کمک کرد سفت بغلش کردم
_ممنون
_ا خواهش میکنم
کتابو ازش گرفتم کتاب خیلی باحالی بود
حس میکنم نفرتم در مورد جیمین به ...عشق تبدیل شده
اگه اون هنوز ازم متنفر باشه من بد جور ناراحت میشم
وای نه
وقتی با هم راه افتادیم گوشیم زنگ خورد
_الو رزی
_ا سلام لیا
_رزی کجایی؟
_تو راه دانشگاه چطور مگه؟
_میای بعد دانشگاه بریم بیرون؟
_خب مگه دانشگاه همو نمیبینیم
_امرزو نه
_باشه میام
_ادرسو برات پیم میکنم
_اوکی
_بابای
_بای
_خب رسیدیم
من نمیدونستم بدون لیا چیکار کنم
رفتم تو کلاس
مدیر جین رو صدا کرد
من و جیمین تو کلاس بودیم فقط
جیمین داشت وسایلشو مرتب میکرد
من داشتم از قفسه کتاب چیزی بر میداشتم قدم نرسید جیمین اومد بهم کمک کرد سفت بغلش کردم
_ممنون
_ا خواهش میکنم
کتابو ازش گرفتم کتاب خیلی باحالی بود
حس میکنم نفرتم در مورد جیمین به ...عشق تبدیل شده
اگه اون هنوز ازم متنفر باشه من بد جور ناراحت میشم
وای نه
- ۱۶.۲k
- ۲۵ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط